عناوین کتاب از فردو تا فردوس

       
       

شهید بر تابوت شهید

نمی‌دانم آن‌گاه که در کنار تابوت مرتضای شهید[1] نشستی چه در گوش او نجوا کردی که، چهل روز بعد، خودت نیز در پی‌اش روانه شدی. شاید بر گوشۀ کفنش چیزی نوشتی و غیرتش را به جوش آوردی که چنین تو را نیز به کوی مستان فراخواند.

از کرج (تشییع پیکر پسردایی‌ات) که برگشتی، پدر هم فهمید که حالت دگرگون شده. شاید می‌دانست این بار که به جبهه بروی، هوای بازگشتن نداری.

آری، در همین اعزام بود که بر دیوار مقرّ به خطّ شیرینش نگاشت: «صلّی الله علیک یا أباعبدالله» و در گوشۀ آن نامش را چنین نوشت: «شهید اصغر کربلایی»! و باز در همین اعزام بود که در مصاحبه‌ای، پیش از یکی از مراحل عملیات کربلای 5، به خبرنگاری گفت: «اصغر کربلایی‌ام، از گردان «مسلم‌بن‌عقیل» (علیه‌السّلام) و توفیق شهادت دارم!»

ای چله‌نشین یلدای عشق! با ما برگو راز نهفتۀ این اربعین را. این چلۀ آخر را چگونه نشستی که خونت رنگی از ثارالله (علیه‌السّلام) به خود گرفت؟ با ما برگو ارزش خون شهید را که تو را نیز به شاهدان سبک‌بال رساند. با ما برگو تا شاید بیاموزیم شیوۀ عهدبستن با تو را.


 


 


[1] . شهید مرتضی شریفی، فرزند شیخ محمّدعلی شریفی و پسردایی شهید اصغر کربلایی. این شهید عزیز در 26 دی‌ماه 1365، در عملیات کربلای 5 (شلمچه) به شهادت رسید.