نامۀ آخر
به نام
ساتر عیوبم، غافر ذنوبم، هادی راهم. خداوندی که آنقدر
لطیف و رحمان و رحیم است که زبانم در گفتنش قاصر و قلم در
نوشتنش شکسته میباشد.
پروردگارا! تو مرا جان دادی و روزی دادی، از تو امید دارم
که مرا رایگان بیامرزی؛ زیرا تو خداوندی نه بازرگان.
بارالها!
به وحدانیّت تو و به عدالت تو شهادت میدهم و شهادت میدهم
که محمّد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسول تو و علیّ ولیّ
تو است.
خدایا!
نمیگویم که گنهکار نیستم و میدانم خطا دارم؛ خطاهایی که
آنقدر زیاد است که حسابشان در نظرم نیست. تو میدانی که
من چقدر بندۀ بدی هستم؛ امّا اگر تو مرا به بدیهایم بگیری
و مجازات کنی، من تو را به رحمانیّت و لطف میشناسم. اگر
من بدم تو خوبی. من یک خدا دارم و یک دادرس .... اگر به
فریادم نرسی و مرا نیامرزی، هیچکسِ دیگر را ندارم. اگر
مرا نیامرزی، بازهم، بنده داری.
خدایا!
فقط به تو محتاجم و تو را می پرستم و از تو کمک می جویم.
توبۀ مرا قبول کن و مرا ببخش.
إِلَهِی
بِمُحَمَّدٍ و عَلیٍّ و فَاطِمَةَ و الحَسَنِ و الحُسَينِ
(عليهمالسّلام)، إِغفِر و ارحَم عَبدَکَ الضَّعيفَ
الذَّليلَ، المِسکينَ المُستَکينَ.
خدایا!
مرگ حق است و برای مرگ هر لحظه آمادهام؛ امّا تقاضامندم
مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار دهی، مرگی که مرا دوباره
زنده کنی.
خدایا! با
بخشیدن گناهانم و شهادت در راهت مرا به وَجد خود برسان؛
چون من مسکین هستم. ... خطا دارم و آمرزش خطاهایم را از تو
می خواهم ...؛ چون هیچ قدرتی، جز قادریّت تو، مرا به من و
مرا به تو نمیرساند.
خدایا!
سلام و درود مرا به سیّد و سالار من و پیامبر گرامی،
خاتمالانبیاء و المرسلین، محمّد مصطفی
(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و آل و اصحابش برسان. سلام
مرا به یگانه دخترش، أمُّالحسین و بنتالرّسول، فاطمۀ
عزیز (سلاماللهعلیها)، برسان و بگو آمادگی دارم، تا
آخرین قطرۀ خونم، در راه اسلام دفاع کنم و از حسین و حسنت
و مهدیّ عزیزت (علیهمالسّلام) دفاع کنم. امیدوارم تو هم
مرا، در روز جزا، از شفاعت خود برخوردار سازی و مرا به
وَجد خود برسانی.
در حجلۀ
عــشــق بیکفن باید رفت
دلســوخته، پـارهپـاره تن باید رفت
از جـــان
گذر، در ســراپردۀ عـشـق
فـارغ ز
سر و دست و بدن باید رفت